سیمای زنی در میان جمع
کتاب
دفترچه ی یادداشت
"نجمی مهدوی"
را پیش از آن
که چاپ شود٬
به پیشنهاد
ناشر خواندم.
اما شگفت زده
و حیران شدم٬
چرا که به
نظرم رسید اثری
است جسورانه و
تا حدی بی
پروا. آن چه به
صورت خطوط از
برابر چشمانم
می گذشت٬ نوعی
کنار زدن پرده
ها از خلوت یک
زن٬ زنی مدرن
و پیشرو بود
که در چنبره ی
جامعه ای سنتی
گرفتار است و
فاقد قدرت رهایی
از آن و نه
تنها رهایی
ناممکن است٬
که بسیار
بندها بر دست
و پایش نیز
زده شده است.
اما
نویسنده با
شهامت رودرروی
چنین شرایط زیستی
ایستاده است.
یادداشت
ها جسورانه
است٬ به گونه
ای که مرا به یاد
آغاز ادبیات
مدرن فرانسه و
نوشته های
"ژرژ ساند" می
اندازد. زنی
که در پاریس
در نوشته هایش
پرده از اسرار
خصوصی برداشت
و نوعی ادبیات
رها شده از
خلوت آدم ها
را بنیان
گذاشت.
اما
نویسنده در ایران
می نویسد و قید
و بندهای زیادی
دارد. یکی اینکه
باید به گونه
ای بنویسد که
اثر چاپ شود و
دیگر اینکه
آدم ها به
اجبار و تحت
شرایط اجتماعی
در خلوت خود
به گونه ای
هستند و در
اجتماع به
گونه ای دیگر
و این پرده ها
زندگی اجتماعی
را چنان ساتر
کرده اند که
کنار زدن گوشه
ای از آن خرق
عادت و بدعتی
خطرناک به حساب
می آید. حس می
کنم دامنه ی یادداشت
ها بسیار
گسترده تر و
قطعا رهاتر و
حتما جذاب تر
که قیود پیش
گفته باعث شده
نویسنده به گزینه
ای از آن
بسنده کند. این
گونه جسارت ها
امری است که
در کمتر زن ایرانی
پیدا می شود.
اما "نجمی
مهدوی" برای
اولین بار سنت
مرد سالارانه ی
ازدواج٬ سلطه
بر زندگی و زن
را صرفا
دنباله ای از
زندگی مرد
دانستن را به
زیر سوال برده
و این جسارت
است.
بی
پروا از
دلبستگی های
خود گفته و چه
ساده و شیرین
و دلنشین!
در پس
همه ی خواب ها
تحلیلی
جاندار و
روانکاوانه
از شخصیت تنهای
زن قرار دارد
که با آگاهی
چنین پرداخت
شده است.
این
نوشته ها به
ظاهر یادداشت
های روزانه ی
ساده ی یک زن
است٬ اما در
پس این واژگان
ساده٬ یک زندگی
جاری و پر جوش
و خروش زنانه
و بسیار قابل
تاویل به چشم
می خورد که
نماد زن مدرن
امروز کشور
ماست.
زنی
با دنیایی از
تمنا ها و
سوداها برای
تاثیربخشی بر
جهانی که بر
آن پای دارد.
زنی که آرام
آرام با گذر
عمر از قله
فرود می آید و
اکنون بر زمینی
قرار گرفته که
فرصت تجسس و
نگرش گذشته تا
حال را در خود یافته
است. راستی چه
باک اگر آدمی
عمر و جوانی
را در راه
خودسازی از کف
نهد٬ به عوض
به مرحله ای
برسد که خود جهانی
در خود شود که
ملک *** اوست و بی
اذنش کسی را
اجازه ی دخول
به آن نیست.
اگرچه
فرصت بسیاری
از زنان هم میهن
در چنبره ی این
قید ها و نگاه
خشن جامعه به
آنها تلف شده
و فرصت جبرانی
همه باقی
نمانده است٬
اما نویسنده ی
یادداشت ها
اگر از جایی یا
کسی دل بریده٬
به طبیعت دل
بسته که مادر
همه ی خوبی
هاست و اگر دنیایی
شور و عشق و هیجان
را در زمهریری
ناگزیر یافته٬
به جایش مهر
مادرانه را به
دل بسته و رشد
و بالندگی
فرزندانش را
پشتوانه ی
روزهای رفته٬
ساخته و این
دوباره به پا
خاستن ها که
در سراسر کتاب
حس کردنی است٬
شکوه و ارزش و
وقاری زن
سالارانه به وی
بخشیده .
"نجمی
مهدوی" در این یادداشت
ها به راحتی٬
درونش٬
خواسته ها و
تمناهایش٬
تنگ نظری ها٬
حسادت ها و
سرخوردگی هایش
را بی حشو و
زوائد در
برابر چشم
خواننده
نهاده و این یک
واقع گرایی
ناب است که این
چنین زیبا و
حس کردنی است .
فرید مرادی
تیر
ماه ١٣٨٥
تهران